به سلامتی دوستان

به سلامتیِ!!!

magnify

به سلامتیِ درخت!

نه به خاطرِ میوه‌ش،

به خاطرِ سایه‌ش.

http://www.drinkingbeer.net/images/beercheers..gif
به سلامتیِ دیوار!

نه به خاطرِ بلندیش،

واسه این‌که هیچ‌وقت پشتِ آدم رو خالی نمی‌کنه.

http://www.drinkingbeer.net/images/beercheers.gif
به سلامتیِ دریا!

نه به خاطرِ بزرگیش،

واسه یک‌رنگیش.

http://www.drinkingbeer.net/images/beercheers.gif
به سلامتیِ سایه!

که هیچ‌وقت آدم رو تنها نمی‌ذاره.

http://www.drinkingbeer.net/images/beercheers.gif
به سلامتیِ پرچم ایران!

که
سه‌رنگه.

تخم‌مرغ!

که دورنگه.

رفیق!

که یه‌رنگه.

http://www.drinkingbeer.net/images/beercheers.gif
به سلامتیِ همه اونایی
که

دوسشون داریم و نمی‌دونن،

دوسمون دارن و نمی‌دونیم.

http://www.drinkingbeer.net/images/beercheers.gif
به سلامتیِ نهنگ!

که گنده‌لات دریاست.

http://www.drinkingbeer.net/images/beercheers.gif
به سلامتیِ ز نجیر!

نه به خاطر این‌که درازه،

به خاطر این‌که به هم پیوستس.

http://www.drinkingbeer.net/images/beercheers.gif
به سلامتیِ خیار!

نه به خاطر «خ»ش،

فقط به خاطر «یار»ش.

http://www.drinkingbeer.net/images/beercheers.gif
به سلامتیِ شلغم!

نه به خاطر «شل»ش،

به خاطر
«غم»ش.

http://www.drinkingbeer.net/images/beercheers.gif
به سلامتیِ کرم خاکی!

نه به خاطر کرم‌بودنش،

به خاطر خاکی‌بودنش

http://www.drinkingbeer.net/images/beercheers.gif
به سلامتیِ پل عابر پیاده!

که هم مردا از روش رد می‌شن هم نامردا!

http://www.drinkingbeer.net/images/beercheers.gif
به سلامتیِ برف!

که هم روش سفیده هم توش.

http://www.drinkingbeer.net/images/beercheers.gif
به سلامتیِ رودخونه!

که اون‌جا سنگای بزرگ هوای سنگای کوچیکو دارن.

http://www.drinkingbeer.net/images/beercheers.gif
می‌خوریم به سلامتیِ گاو!

که نمی‌گه من،

می‌گه ما.

http://www.drinkingbeer.net/images/beercheers.gif
به سلامتیِ دریا!

که ماهی گندیده‌هاشو دور نمی‌ریزه.

http://www.drinkingbeer.net/images/beercheers..gif
می‌خوریم به سلامتیِ اون
که

همیشه راستشو می‌گه.

http://www.drinkingbeer.net/images/beercheers.gif
به سلامتیِ سنگ بزرگ دریا!

که سنگای دیگه رو می‌گیره دورش.

http://www.drinkingbeer.net/images/beercheers.gif
به سلامتیِ بیل!

که هرچه ‌قدر بره تو خاک،

بازم برّاق‌تر می‌شه.

http://www.drinkingbeer.net/images/beercheers.gif
به سلامتیِ دریا!

که قربونیاشو پس می‌آره.

http://www.drinkingbeer.net/images/beercheers.gif
به سلامتیِ تابلوی ورود ممنوع!

که یه‌تنه یه اتوبان رو حریفه.

http://www.drinkingbeer.net/images/beercheers.gif
به سلامتیِ عقرب!

که به خاری تن
نمی‌ده

(عرض شود که عقرب وقتی تو آتیش می‌ره و دورش همش آتیشه با نیشش خودش می‌کُشه که کسی ناله‌هاشو نشنوه)

http://www.drinkingbeer.net/images/beercheers.gif
به سلامتیِ سرنوشت!

که نمی‌شه اونو از سر نوشت.

http://www.drinkingbeer.net/images/beercheers.gif
به سلامتیِ سیم خاردار

پریشانم

خدایا کفر نمی‌گویم، پریشانم، چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟! مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی. خداوندا! اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای ‌تکه نانی ‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌ و شب آهسته و خسته تهی‌ دست و زبان بسته به سوی ‌خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر می‌گویی
نمی‌گویی؟! خداوندا! اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری و قدری آن طرف‌تر عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌ و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد زمین و آسمان را کفر می‌گویی نمی‌گویی؟! خداوندا! اگر روزی‌ بشر گردی‌ ز حال بندگانت با خبر گردی‌ پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت. خداوندا تو مسئولی. خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است، چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است

دکتر علی شریعتی

عشق موفقیت و یا پول

زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید.
به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.»
عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد.
شوهرش به او گفت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائید داخل.»
زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمی شویم.»
زن با تعجب پرسید: « چرا!؟» یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقیت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم.»
زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنیم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولی همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟»
فرزند خانه که سخنان آنها را می شنید، پیشنهاد کرد:« بگذارید عشق را دعوت کنیم تا خانه پر از عشق و محبت شود.»
مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بیرون رفت و گفت:« کدام یک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.»
عشق بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسید:« شما دیگر چرا می آیید؟»
پیرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت می کردید، بقیه نمی آمدند ولی هرجا که عشق است ثروت و موفقیت هم هست! »

آری... با عشق هر آنچه که می خواهید می توانید به دست آوردید.