من نباشم کی تو رویا موهاتو ناز می کنه
کی با بالای شکسته با تو پرواز میکنه
راست بگو من که نباشم اخمای پیشونیتو
کی میاد دونه دونه با حوصله باز میکنه
من نباشم کی میاد ناز نگاتو می خره
کی میاد دنبال تو تو رو به خورشید ببره
کی میگه حقا با همیشه با توئه
واسه ی خاطر تو جون میده پشت پنجره
من اگه نباشم کی واسه همیشه تو رو می پرسته
کی برات میمیره کی نمیشه خسته
کی تو رو میذاره روی دو تا چشماش
کی اگه نباشی میگیره نفسهاش
من اگه نباشم من اگه نباشم...
من نباشم کی تحمل میکنه کار تو رو
با رقیب رفتن و اذیتا و آزار تو رو
تو خودت داور میدون شو بگو
کیه که جواب نده تلخی رفتار تو رو
من نباشم کی برات قصه میگه تا بخوابی
کی میاد سراغ رویات تو شبای مهتابی
کی بیداره تا تو خوابت ببره
کی قایم میشه توی ابرا که تو راحت بتابی
کی قایم میشه توی ابرا که تو راحت بتابی
من اگه نباشم کی واسه همیشه تو رو می پرسته
کی برات میمیره کی نمیشه خسته
کی تو رو میذاره روی دو تا چشماش
کی اگه نباشی میگیره نفسهاش
من اگه نباشم من اگه نباشم...
به قول حضرت حافظ: اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندو اش بخشم سمرقند و بخارا را
و صائب در جواب می گوید: هر آنکس چیز می بخشد، ز جان خویش می بخشد نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندو اش بخشم سر و دست و تن و پا را
و شهریار در جواب می گوید: هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندو اش بخشم تمام روح و اجزا را
و دوستی گوید: هر آن کس چیز می بخشد، به زعم خویش می بخشد یکی شهر و یکی جسم و یکی هم روح و اجزا را کسی چون من ندارد هیچ در دنیا و در عقبا نگوید حرف مفتی چون ندارد تاب اجرا را